سبزه

عکس , رمان , شعر ,....

سبزه

عکس , رمان , شعر ,....


شب یـلــــدا نشستیم با فک و فامیل طبق معمول خانوما غیبت آقایون سیاسی به به چه بحثای گرمی مـامـانم میگه: برم حافظ بیارم فال بگیریم
پیش خــودم گفتم دمت گرم ننه الان حالو هوامون عوض میشه
مــامــان: حامد جان بیا پسرم بیا این کتابو بگیر
مـــن: (کلی شیک و با کلاس) چشم مامان.
کتابو گذاشتم رو پام حالا همه ساکت شدن میخوان از اشعار حافظ فیض ببرن کتابو باز کردم
یه نگاه به مامانم کردم یه آهههههیی از ته دل کشیدم گفتم مامان این مفاتیح و ببر حافظو بیار
خلاصه تا آخر شب شدیم سوژه خنده فک و فامیل بابا ولمون کننین برین به غیبتتون برسین دیگه
از این مامانا هممون داریم

ادامه مطلب ...

امتحان فلسفه و جواب بسیار جالب

یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه:

امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه…!

بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه:

با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟!

دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه…

بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد…

روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود !

اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود:

.

.

.

کدوم صندلی ؟




مدرسه: سه سیب داریم، دو تای دیگر از علی می گیریم، حالا چندتا سیب داریم؟
مشق شب: اگر یک هندوانه سه کیلویی را بین پنج نفر تقسیم کنیم به هر یک چه مقدار می رسد؟
امتحان: علی 12 موز دارد، قطار او هفت دقیقه تاخیر دارد، وزن خورشید را حساب کنید!

طنز دانشجویی

قانون پایستگی واحد :واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال میابند ! 

 

ادامه مطلب ...

خیر سرم بعد 3 ماه دوری به مامانم گفتم بعد ترم دارم میام تهران به بابا نگو که سوپرایز شه . ساعت 7 صبح رسیدم خونه مامانم که خواب بود با کلی فحش دادن به من بیدار شد رفتم تو اتاقم میبینم تبدیل به انباری شده حالا اینا قابل تحمله اما من تو اتاق بودم بابام بیدار شده به مامانم میگه نمیدونی چه کابوسی دیدم همش صدای حسام تو گوشم بود خواب دیدم اومده خدایا 100 هزار مرتبه شکر که خواب بود بعدش رفت دوباره خوابید یعنی واقعا این خونه وادس داریم؟؟؟؟