*کوچ کرده ام به این سوی آبها*
آمده ام سبز بمانم و محبت را قلم بزنم
آمده ام به فواره زندگی مملو از شادی بودن را بیاوزیم
امده ام وفا را به سایه سار درخت بید گره بزنم
امده ام دروغ و نیرنگ را در گنجه طلسم شده کاراییب مهر و موم کنم
امده ام با همه خوب باشم و خوبی و عشق را در جزیره دلها بکارم
*افسوس* ...
چشم که بر هم می زنم می گذرد..
بی آنکه در ذهن کسی نقشی بیندازم، میروم
*با کرور کرور حرف ناگفته که فسیل می شوند در دلم* !!!